
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۱۶
۱
اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم
خوشم که سینه به داغ تو متصل کردم
۲
زمانه روزی من کرد گریه های فراق
ز بسکه خنده بر افتادگان دل کردم
۳
دلم که لاف صبوری زدی باول کار
به پیش روی تواش بارها خجل کردم
۴
بشکر آنکه گه کشتنم نمودی روی
سگان کوی ترا خون خود بحل کردم
۵
سرای دیده شاهی نه جای هر صنمی است
کش از خیال تو بتخانه چگل کردم
نظرات