
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۱۸
۱
بیک کرشمه که بر جان زدی، ز دست شدم
دگر شراب مده ساقیا، که مست شدم
۲
ره صلاح چه پویم، چو عشق ورزیدم؟
به قبله روی چه آرم، چو بت پرست شدم؟
۳
میان مردم از آنرو بلند شد نامم
که زیر پای سگانت چو خاک پست شدم
۴
سرم به حلقه روحانیان فرو ناید
کمند زلف تو دیدم که پای بست شدم
۵
شکسته بسته بود گفتگوی من، شاهی
چنین که بسته آن زلف پر شکست شدم
نظرات