
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۲۸
۱
ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم
آشفته دل ز فتنه زلفت، دماغ هم
۲
یکشب، ز چهره مجلس ما را فروغ ده
تا شمع گوشه ای بنشیند، چراغ هم
۳
سودای کویت از سر من میبرد برون
گلگشت بوستان و تماشای باغ هم
۴
ویرانه ایست گلشن عیشم، که هیچگه
بلبل بدانطرف نپرد، بلکه زاغ هم
۵
شاهی که بی فروغ رخت سوخت همچو شمع
دارد غم تو وز همه عالم فراغ هم
تصاویر و صوت

نظرات