
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۴۲
۱
تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون
از دیده روانست به هر نیم شبی خون
۲
خطی است به خون گل سیراب نوشته
آن سبزه نو رسته بر آن عارض گلگون
۳
سنگی که زدی بر سر ما بیجهتی نیست
لیلی به تکلف شکند کاسه مجنون
۴
چندانکه زدم گریه بر این شعله جانسوز
ساکن نشد آتش ز درون، آب ز بیرون
۵
شاهی، به هواداری آن نرگس پرخواب
بگذشت همه عمر به افسانه و افسون
نظرات