امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۱۴۵

۱

ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او

خالی نه ایم یک نفس از ذکر خیر او

۲

می خور برغم دهر، که خون تو میخورند

کیوان دیر دور و مه زود سیر او

۳

ساقی بیا که ملک سلیمان بباد رفت

خالی فضای دشت و در از وحش و طیر او

۴

کس تهمت دویی ننهد آفتاب را

ای دل بدوز دیده غیرت ز غیر او

۵

شاهی، ز پیر مکیده بستان پیاله‌ای

سرمست بگذر از در دیرینه دیر او

تصاویر و صوت

نظرات