
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۵۲
۱
منم با درد همزانو نشسته
ز ملک عافیت یک سو نشسته
۲
کجا رفت آنکه میگفتیم شبها
غم دل با تو رو در رو نشسته؟
۳
درون دل خیال قامتت، راست
مرا تیری است در پهلو نشسته
۴
منم پیوسته در سودای زلفت
ز غم سر بر سر زانو نشسته
۵
مرا گفتی: بر این در کیست شاهی
غباری بر سر این کو نشسته
نظرات