
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۵۵
۱
من از خاک درت رفتم، متاعم را به غارت ده
گرانی بردم از کویت، رقیبان را بشارت ده
۲
مرا از سیل محنت خانه ویران گشت در کویت
زمانه گو اساس خصم را ساز عمارت ده
۳
به یغما برد چشم کافرت ملک دل و دینها
که گفت آن ترک تیرانداز را تعلیم غارت ده؟
۴
به تعظیم وصالش چون نگشتی سرفراز، ای دل
به عجز و نامرادی روی در کنج حقارت ده
۵
سر فریاد بلبل نیست آن گلبرگ رعنا را
چه سود این گفتگو شاهی، برو ترک عبارت ده
تصاویر و صوت

نظرات