
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۵۹ - استقبال از کمال خجندی
۱
ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره
بگشا به خنده آن لب و از ابرو آن گره
۲
سوسن که با دهان تو از غنچه لاف زد
از خجلتش فتاده نگر بر زبان گره
۳
مشاطه را ز طره او دست کوته است
جعد بنفشه را نزند باغبان گره
۴
چون گل زری که هست به می گر دهی بباد
به زانکه غنچه وار زنی بر میان گره
۵
شبها چو چنگ ناله شاهی ز زلف اوست
زانش فتاده است به رگهای جان گره
نظرات