
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۶۲
۱
تا گشودی دو زلف عنبرسای
باد شد عود سوز و نافه گشای
۲
جای ما کوی تست، جور مکن
که بدینها نمیرویم از جای
۳
بتماشا چو سرو قامت یار
بر لب جوی شد قدح پیمای
۴
بنگر در هوای آن لب لعل
گشته چشم پیاله خون پالای
۵
نرگس مست را فکند از چشم
چمن از ساقیان بزم آرای
۶
هر که را پیر عقل شد رهزن
قول مطرب نگشت راهنمای
۷
سخن از زلف او مگو شاهی
تا نیفتد سراسر اندر پای
نظرات