
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۸۱ - در باب بار ندادن بایسنقر به وی در مجلسی
۱
ای که در بزم طرب جام دمادم میزنی
خون دل ناخورده چند از عاشقی دم میزنی؟
۲
ضایع آن نازی که با اهل تنعم میکنی
حیف از آن تیری که بر دلهای بیغم میزنی
۳
باز کن از خواب ناز آن نرگس رعنا که عمر
میرود چون دور گل، تا چشم بر هم میزنی
۴
میگشایی طره و دلها به غارت میبری
مینمایی چهره و آتش به عالم میزنی
۵
میکنی محروم از این در شاهی درمانده را
دست رد بر سینه یاران محرم میزنی
تصاویر و صوت

نظرات