
امیر شاهی
شمارهٔ ۲۱ - استقبال از سعدی
۱
منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت
به راه تو سر تسلیم بر زمین عبادت
۲
به درد عشق خوشم با خیال دوست، که گهگه
قدم به پرسش ما مینهد به رسم عیادت
۳
چه میدهند گواهی دو چشم یار به خونم
چو نشنوند ز مستان به هیچ روی شهادت
۴
مرا خدنگ تو در دل نشان بخت بلند است
مگر به طالع من بوده است سهم سعادت
۵
یکی صد است تمنای عشق در دل شاهی
بیا که شوق، فزون است و اتحاد، زیادت
نظرات