امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۲۴

۱

خطش به گرد عارض مهوش برآمده است

آری، بنفشه با گل او خوش برآمده است

۲

دل سوی باغ می‌کشدم، کان بهار را

بر طرف لاله سبزه دلکش برآمده است

۳

خطی عجب دمیده، رخی برفروخته

چون سبزه خلیل کز آتش برآمده است

۴

هرشب به یاد سلسله زلف در همش

صد آهم از درون مشوش برآمده است

۵

شاهی، سری به عالم دیوانگی برآر

چون قصه با بتان پریوش برآمده است

تصاویر و صوت

نظرات