
امیر شاهی
شمارهٔ ۳۵
۱
کدام عشوه که در چشم پر خمار تو نیست
کدام فتنه که در زلف تابدار تو نیست
۲
درون سینه ز داغ کهن نشان جستم
بهیچ گوشه ندیدم که یادگار تو نیست
۳
بعشوه مرغ چمن را فریب ده ای گل
در این قفس که منم بوی نوبهار تو نیست
۴
بیاد لعل بتان از سرشک خون ای دل
چه آرزوست که امروز در کنار تو نیست
۵
دلا عنان ارادت بدست دوست سپار
در این مقام چو کاری باختیار تو نیست
۶
هوای عشق چو کردی دلا ز روز نخست
هزار بار بگفتم: مکن که کار تو نیست
۷
اگر چه در ره عشق تو خاک شد شاهی
هنوز بر دل آزرده اش غبار تو نیست
تصاویر و صوت

نظرات