
امیر شاهی
شمارهٔ ۳۷
۱
امروز نسیم سحری بوی دگر داشت
گویی گذر از خاک سر کوی دگر داشت
۲
ما یکدل و یکروی چنین، وان گل رعنا
افسوس که از هر طرفی روی دگر داشت
۳
دی مردم از آن ذوق که در گفتن دشنام
با ماش سخن بود و نظر سوی دگر داشت
۴
خوش وقت کسی موسم نوروز، که چون گل
هر روز سر آب و لب جوی دگر داشت
۵
شاهی به تماشای مه عید نیامد
بیچاره نظر در خم ابروی دگر داشت
نظرات