امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۴۰

۱

وقتی دل آواره در آن کو گذری داشت

با نرگس جادوی تو پنهان نظری داشت

۲

گفتی: خبر دوست شنیدی چه شدت حال؟

اینها ز کسی پرس که از خود خبری داشت

۳

دل ناوک مژگان ترا سینه سپر کرد

پیکان تو چون با دل آزرده سری داشت

۴

زاهد بهوای حرم از کوی تو شد دور

خود کوی تو در روضه فردوس دری داشت

۵

صد چاک شد از دست فراقت دل شاهی

چون لاله، که با داغ تو خونین‌جگری داشت

تصاویر و صوت

نظرات