امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۵۳

۱

مرا عشقت از ره برون می‌برد

به کوی ملامت درون می‌برد

۲

گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم

ترا هم به قید جنون می‌برد

۳

به تاراج دل چشم او بس نبود

لبش نیز خطی به خون می‌برد

۴

گل از روی او هست در انفعال

ولیکن به خنده برون می‌برد

۵

اگر شاهی از لعل او برد جان

از آن چشم خونریز چون می‌برد؟

تصاویر و صوت

دیوان امیر شاهی سبزواری به کوشش سعید حمیدیان - تصویر ۹۶

نظرات