
امیر شاهی
شمارهٔ ۵۳
۱
مرا عشقت از ره برون میبرد
به کوی ملامت درون میبرد
۲
گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم
ترا هم به قید جنون میبرد
۳
به تاراج دل چشم او بس نبود
لبش نیز خطی به خون میبرد
۴
گل از روی او هست در انفعال
ولیکن به خنده برون میبرد
۵
اگر شاهی از لعل او برد جان
از آن چشم خونریز چون میبرد؟
تصاویر و صوت

نظرات