امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۶۷

۱

گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند

تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند

۲

من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را

پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند

۳

عاشقان را در غمت دل رفت و درد دل نرفت

خستگان را در فراقت سرشد و سودا بماند

۴

ساربان بر قصد دوری میزند طبل رحیل

گو بران محمل، که ما را خاری اندر پا بماند

۵

ای صبا، از روی یاری با رفیق ما بگوی

رو که شاهی را نظر بر صورت زیبا بماند

تصاویر و صوت

دیوان امیر شاهی سبزواری به کوشش سعید حمیدیان - تصویر ۱۰۳

نظرات