
امیر شاهی
شمارهٔ ۶۷
۱
گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند
تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند
۲
من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را
پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند
۳
عاشقان را در غمت دل رفت و درد دل نرفت
خستگان را در فراقت سرشد و سودا بماند
۴
ساربان بر قصد دوری میزند طبل رحیل
گو بران محمل، که ما را خاری اندر پا بماند
۵
ای صبا، از روی یاری با رفیق ما بگوی
رو که شاهی را نظر بر صورت زیبا بماند
تصاویر و صوت

نظرات