
امیر شاهی
شمارهٔ ۷۲
۱
جان به یاد تو یاد کس نکند
دل ز غم خوردن تو بس نکند
۲
به فراق تو خو کنم ناچار
بختم ار با تو همنفس نکند
۳
اگر این بار جان برم ز غمت
دگرم عاشقی هوس نکند
۴
دل که بگریخت زان شکنجه زلف
تا عدم روی باز پس نکند
۵
یار ما تند میرود، چه کنم
گر نگاهی ز پیش و پس نکند
۶
راندی از کوی خویش، شاهی را
آنچه کردی تو هیچکس نکند
نظرات