امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۷۸

۱

وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا نهند

عاشقان را تازه داغی بر دل شیدا نهند

۲

نازنین را عشق ورزیدن نزیبد، جان من

شیرمردانِ بلاکش پا در این غوغا نهند

۳

دیدهٔ نااهل باشد بر چنان رویی دریغ

آه اگر آئینه پیش چشم نابینا نهند

۴

با چنان لب‌های میگون، پای در میخانه نِه

تا ز بیهوشی حریفان سر بجای پا نهند

۵

از ملامت سوخت شاهی، کاین ستمگردوستان

هر که را زخمی رسد، داغیش بر بالا نهند

تصاویر و صوت

دیوان امیر شاهی سبزواری به کوشش سعید حمیدیان - تصویر ۱۱۰

نظرات