امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۸۴

۱

آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود

دی سنبلش ز تاب می آشفته رنگ بود

۲

ای واعظ، ار حدیث تو ننشست در ضمیر

عیبم مکن، که گوش بر آواز چنگ بود

۳

عمری چو خاک، بر سر کویت شدم مقیم

آخر ز رهگذار تو بادم بچنگ بود

۴

فرهاد را ز میوه شیرین، حلاوتی

روزی نشد که لایق دیوانه سنگ بود

۵

تیغ از چه بود بر صف دلها کشیدنت؟

با لشکر شکسته چه حاجت به جنگ بود؟

۶

شاهی سیاه نامه شد و رند و عشقباز

بگذاشت نام زهد ریایی، که ننگ بود

تصاویر و صوت

نظرات