
امیر شاهی
شمارهٔ ۸۵
۱
عمری دهان تنگ توام در خیال بود
جان رمیده را همه فکر محال بود
۲
رفت آنکه در مسائل عشق و رموز شوق
ز ابرو و غمزه با تو جواب و سؤال بود
۳
گفتم: رسد میان توام باز در کنار
گفتا: برو که آنچه تو دیدی خیال بود
۴
شرم آیدم که سجده برد پیش پای کس
آن سر که سالها برهت پایمال بود
۵
آشفته رفت گفته شاهی در این غزل
آری، بفکر زلف تو شوریده حال بود
نظرات