
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۰۶
۱
از مهر تو سینه ها اثرها
وز داغ تو دیده ها نظرها
۲
پرواز فنا چه بی نشان است
در سینه نهفته بال و پرها
۳
کم قدری اوج اعتبار است
افزون شده ام ز بیشترها
۴
شایستگی عداوتم نیست
پر منفعلم ز کینه ورها
۵
هر چند شکسته می نویسی
از خط تو صیقلی بصرها
۶
شبهای سیاه ما چراغان
از مهر تو شامها سحرها
۷
احوال اسیر چند پرسی
سرکرده خیل بیخبرها
نظرات