
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۰۸
۱
ای نام تو قبله زبانها
چشم دلها چراغ جانها
۲
آیینه راز توست عالم
پیداست ز نامها نشانها
۳
ویران شده نسیم شوقت
مانند حباب خانمانها
۴
سرمنزل توست بینشانی
گرد ره کیست کاروانها؟
۵
شوق تو به هر دلی که افتاد
پر کرد ز خاکها دکانها
۶
فرسوده سجده در تو
تا در فرق جبین آسمانها
۷
گردید اسیر از دل تو
آیینه گر یقین گمانها
تصاویر و صوت

نظرات