
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۱
۱
هوا گلشن به گلشن می کشد دیوانه ما را
زخون توبه موج گل کند پیمانه ما را
۲
شرابت دام می چیند تغافل جام می بخشد
به ما گر واگذارد دل وفا بیگانه ما را
۳
سپند چشم بدکام دو عالم می توان کردن
شرابت می پرستد گریه مستانه ما را
۴
ز رویت شعله ها گلشن ز خویت شمع ها روشن
تماشا برگ گل سازد پر پروانه ما را
۵
خرابی صندل درد سر تعمیر عالم شد
به سیل امتحان تا کی دهی ویرانه ما را
۶
ز وحشت باج می گیرد به الفت تاج می بخشد
بیا شرمنده حسرت مکن دیوانه ما را
۷
اسیر آن طفل بدخو رام آسایش نمی گردد
مبادا بشنود در خواب هم افسانه ما را
نظرات