اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۱۸

۱

سرو شوخ من بیا تنها بیا غافل بیا

مستم و بسیار مشتاقم به جان و دل بیا

۲

پایمالت گر شود گل داغ می سوزم ز رشک

چون به بزم دیده می آیی ز راه دل بیا

۳

خاطرم نازکتر است از شیشه می دانی تو هم

تا توانی آمدن ای شوخ سنگین دل بیا

۴

برگ و بار کشت ما را نیست هنگام گداز

برق بیحاصل برو یا در سر حاصل بیا

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۱۲۵

نظرات