
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
عارضت گلدسته باغ نظر دارم بیا
انتظارت بیشتر از بیشتر دارم بیا
۲
بی تماشای رخت گلدسته بند حسرتم
جان به لب خون در جگر گل در نظر دارم بیا
۳
صبح محشر را نمکسود جراحت می کنم
با تو امشب یک دو حرف مختصر دارم بیا
۴
بازگشتن گرچه هست اما وداع تربت است
می روم از خویشتن عزم سفر دارم بیا
نظرات