اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۴۱

۱

ز گر مخوییت آتش ز لاله زار گریخت

ز زهر چشم تو صیاد از شکار گریخت

۲

مگر به گردش چشم تو سال عاشق گشت

که عید ناشده امسال او به پار گریخت

۳

رمیده شهر به صحرا ز دل تپیدن من

به این امید که پرسد کسی چکار گریخت؟

۴

تپیدن دلی از بیقراریم گل کرد

که رنگ وعده ز سیمای انتظار گریخت

۵

هنر گداخته بودش زخلعت رنگین

گهر زشرم به دامان کوهسار گریخت

۶

وطن شناس شوم شاید از دیار غریب

شمیم گل زخجالت به خارزار گریخت

۷

مگو شرار چرا شد به سنگ خاره نهان

ز شوخی نفس سرد روزگار گریخت

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۱۴۰

نظرات