
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
تو را ز حسن بهار جمال سیراب است
مرا ز عشق خزان ملال سیراب است
۲
به رنگ آینه از جوش سبزه خط یار
ریاض خاطر صاحب کمال سیراب است
۳
چرا ز سایه پرواز من چمن ندمد
که در هوای توام ابر بال سیراب است
۴
شکسته دل به ره شوق جاده ای دارد
که همچو جدول باغ خیال سیراب است
۵
ز باغبانی رنگین گریه می بالم
بنفشه زار تو از تو خط و خال سیراب است
۶
چو باغ آینه روی خزان نبیند اسیر
بهارش از عرق انفعال سیراب است
نظرات