اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۷۲

۱

بسکه از رشک سرشکم خاطر دریا پر است

از دل آب گهر تا غنچه دلها پر است

۲

دختر رزخونی عیش و ملالم گشته است

کی دلم خالی شود در بزم تا مینا پر است

۳

جلوه بسیار است خضر رهبری در کار نیست

دیده (گر) داری همه عالم ز نقش پا پر است

۴

گرچه بر قلب کمانداران ابرو می زنم

در خور صبری که دارم نیم استغنا پر است

۵

من که از دریا به موجی گشته ام قانع اسیر

جلوه ریگ روان در دامن صحرا پر است

تصاویر و صوت

نظرات