اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۸۲

۱

هر نفس جزو پریشان کتاب دیگر است

هر خراش سینه بیت انتخاب دیگر است

۲

دشت را دریا کند اشک نفس دزدیدگان

نقش هر پایی در این دریا حباب دیگر است

۳

ما فلک سیریم از ما دوری منزل مپرس

جلوه ریگ روان تعبیر خواب دیگر است

۴

تا نسیمی هست از گلزار بیرون کی روند

بهر مستان بوی گل دود کباب دیگر است

۵

تا نفس را می شمارد سبحه ریگ روان

در ره دل هر قدم پای حساب دیگر است؟

۶

شش جهت را از غبار جلوه آیین بسته اند

ذره ای هر جا که دیدم آفتاب دیگر است

۷

گردش چشم سیاهش را نشانی هست اسیر

هر تغافل خنده حاضر جواب دیگر است

تصاویر و صوت

نظرات