
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۸۴
۱
قفل غم بهر گشاد دل کلید دیگر است
نا امیدان را به نومیدی امید دیگر است
۲
عالم می وسعتی دارد که در هر گوشه ای
جام نوروز دگر پیمانه عید دیگر است
۳
گرمی هنگامه دل از زیان و گوش نیست
راز داران تو را گفت و شنید دیگر است
۴
دید اگر داری چراغ از دور روشن می کنی
تیره بختی مشرق روز سفید دیگر است
۵
سرگرانش دیده ای هشیار کی یابی اسیر
هر نگاه تلخ او جام نبیذ دیگر است
نظرات