اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۸۵

۱

اقلیم درد را سحر و شام دیگر است

مستان عشق را رم و آرام دیگر است

۲

عنقا به زور بال تجرد بلند شد

بی قید نام و ننگ شدن نام دیگر است

۳

دردسر خمار ندارد شراب عشق

دل مست ساقی دگر و جام دیگر است

۴

سرسایه ای چو سایه تیغ تو جست اسیر

او را در این دیار سرانجام دیگر است

تصاویر و صوت

نظرات