اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۸۶

۱

جبهه تسلیم جان را سجده گاه دیگر است

دیده آیینه دل را نگاه دیگر است

۲

گو مشو بیدار از خواب قیامت رستخیز

محشر ما گردش چشم سیاه دیگر است

۳

با شهید خویش آن چشم تغافل کیش را

هر سر مژگان زبان عذرخواه دیگر است

۴

آخر از نومیدیم امید حاصل شد اسیر

پادشاه بی نیازی را سپاه دیگر است

تصاویر و صوت

نظرات