اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۹

۱

زوالی نیست دست پیشتر را

زدم در پرده راه هر نظر را

۲

اگر سرد است اگر گرم است خونم

به هر رگ بسته دست نیشتر را

۳

برآید گرد اگر دریا و ازکان

شکستی کی رسد آب گهر را

۴

جنون نقش نگین خویش دارد

نهان لوح طلسم خیر و شر را

۵

پشیمانی مبارک باد تحسین

بکش این مست از خود بی خبر را

۶

بسی در دیده دل سیرکردم

یکی دیدم سواد خیر و شر را

۷

اسیر از موجه شوقی به ساحل

شکستم کشتی بحر خطر را

تصاویر و صوت

نظرات