اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۹۲

۱

قطع نظر جزای دل بدگمان خوش است

تیغ نهان گداز طراز میان خوش است

۲

اکسیر آبروست سفر در رکاب عشق

پرواز گوهر از صدف آشیان خوش است

۳

آخر دچار تیر تو شد استخوان من

بال هما گشادن بال کمان خوش است

۴

گل گل شکفته مجلس نیرنگ روزگار

تا هست حرف صافدلی در میان خوش است

۵

در زیر چرخ وسعت یک انتعاش نیست

پرواز بال بسته در این گلستان خوش است

۶

زنجیر را چو تار نفس پاره می کند

دیوانه ای است دل که به بند زبان خوش است

۷

راز نهان ز صفحه سیما نخواندگان

آن دل که نیست خون شده امتحان خوش است

۸

دیوانگی است دامش و زنجیر دانه اش

صیاد ما پری است ز مردم نهان خوش است

۹

امشب که چشم شوخ تو خوابش نمی برد

تا حشر اگر اسیر شود قصه خوان خوش است

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۱۵۹

نظرات