
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۹۸
۱
دل اگر رفت گرفتار طلسم خاک است
سر اگر نیست به جا در سفر فتراک است
۲
خون ما ریخت که آتش به جهان اندازد
شعله را جوهر شمشیر ستم خاشاک است
۳
هست چون کشتی رحمت چه غم از بحر گناه
یاد از آلودگیم نیست دل من پاک است
۴
عشق در خاطر آسوده کجا می گنجد
صدف گوهر تابنده مهر افلاک است
۵
بسکه چاک جگر از ناله رفو کرد اسیر
شعله ای کز کفنش خاست گریبان چاک است
تصاویر و صوت

نظرات