
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۱۲
۱
شوخیش بسکه وحشی افسانه دل است
در دیده می نشیند و بیگانه دل است
۲
اهل وفا ز دیدن هم گشته اند مست
رنگ شکسته باده پیمانه دل است
۳
عمرش به عذر خواهی مهر و وفا گذشت
عاشق خجل ز تربیت دانه دل است
۴
وحشی نگاهی از در و دیوار می چکد
چشم غزال روزن ویرانه دل است
۵
از خاکروبیش به نوا می توان رسید
گوهر غبار گوشه ویرانه دل است
۶
آهو نظر ز تربت دیوانه دیده است
معلوم می شود که پریخانه دل است
۷
دارد حیا اسیر تو را در لباس عقل
عمری است کز نگاه تو دیوانه دل است
نظرات