
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۱۳
۱
مپرس غم ز برای چه آشنای دل است
دل از برای غم است و غم از برای دل است
۲
ز عشق پاک نظر دیده ای چه می دانی
تغافل تو همه از کرشمه های دل است
۳
ز آشنایی الفت کناره ای داری
شنیده ا م گل تقصیر خونبهای دل است
۴
به خواب شام سیه روز عید می بیند
از اینکه چشم سیاه تو آشنای دل است
۵
به شوخی خم طرار طره ای نازم
که عقد بند دل است و گره گشای دل است
۶
نگاه آنچه نفهمیده آشنایی ما
تغافل آنچه ندانسته مدعای دل است
۷
قیامت خرد آشوب جلوه رحمی کن
اسیر را به خرام تو مدعای دل است
تصاویر و صوت

نظرات