اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۱۳

۱

مپرس غم ز برای چه آشنای دل است

دل از برای غم است و غم از برای دل است

۲

ز عشق پاک نظر دیده ای چه می دانی

تغافل تو همه از کرشمه های دل است

۳

ز آشنایی الفت کناره ای داری

شنیده ا م گل تقصیر خونبهای دل است

۴

به خواب شام سیه روز عید می بیند

از اینکه چشم سیاه تو آشنای دل است

۵

به شوخی خم طرار طره ای نازم

که عقد بند دل است و گره گشای دل است

۶

نگاه آنچه نفهمیده آشنایی ما

تغافل آنچه ندانسته مدعای دل است

۷

قیامت خرد آشوب جلوه رحمی کن

اسیر را به خرام تو مدعای دل است

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۱۹۵

نظرات