اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۱۵

۱

چون محبت جوش باطن زد فراغت مشکل است

مست این معنی شدن از جام صورت مشکل است

۲

کفر و ایمان کشتم و از خویشتن راضی نیستم

الفت آسان است اما پاس الفت مشکل است

۳

باطن از ظاهر نمی دانم ز جوش یکدلی

فاش می گویم به یاران با من الفت مشکل است

۴

سینه صافی اولین حرف کتاب دوستی است

دوستان مزد خجالتها عبارت مشکل است

۵

مستی و شور جنون و عشق و استغنای یار

عاقلان دیوانه ما را نصیحت مشکل است

۶

مو به مویم می کند پرواز استیلای شوق

بستنم چون ذره در زنجیر طاقت مشکل است

۷

از اسیر ای باغبان گلهای رعنا را بگو

خار خجلت در جگر لاف نزاکت مشکل است

تصاویر و صوت

نظرات