اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۲۸

۱

پیش سامان سرشکم مایه دریا کم است

بهر طغیان جنونم وسعت صحرا کم است

۲

هر چه بینی پرتوی از حسن عالمگیر اوست

جلوه بسیار است اما دیده بینا کم است

۳

گر شراب کم دهد ساقی گناه ظرف توست

ورنه در میخانه توفیق که از مینا کم است

۴

خانه بر دوشی نمی داند چو عاشق گردباد

هرزه گردی همچو او در دامن صحرا کم است

تصاویر و صوت

نظرات