
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۳۴
۱
دردی که رنگ چاره نداند دوای ماست
شمعیم و زود کشتن ما خونبهای ماست
۲
در عاشقی به اوج توکل رسیده ایم
از فیض فقر بال هما بوریای ماست
۳
درکشتی حباب کشیدیم رخت خویش
خاطر شکسته ایم و خطر ناخدای ماست
۴
در بزم بیخودان تو قانون دیگر است
لب بسته ایم و ساز خموشی نوای ماست
تصاویر و صوت

نظرات