
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۳۸
۱
درد دل گفتن همین تنها نه در نا گفتن است
راز دانان را حکایت حرف بیجا گفتن است
۲
دعوی فهمیدگی را حاجت اثبات نیست
معنی پیچیده را لطف بیان ناگفتن است؟
۳
گفتگوها طره مطلب پریشان کردن است
حرف نافهمیده را معنی همین وا گفتن است
۴
معنی توحید خاموشی است یا اقرار عجز
حجت و برهان دو کج بحثند از ما گفتن است
۵
پیچ و تاب تابه را در گوش ماهی گفته موج
گر غرض حرف مآل حرص رسوا گفتن است
۶
در لباس دشمنی هم می تپد در خون خویش
هر که را تیغ عداوت عیب ما نا گفتن است
۷
آتش شوقم نشاید شد اسیر از کوی دوست
پر گشودن درس گمنامی به عنقا گفتن است
نظرات