اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۴

۱

آنکه گرداند ز ما دانسته راه خویش را

کاش می آموخت برگشتن نگاه خویش را

۲

انتقام فتنه از بیباکی من می کشد

خوی حسن از عشق می داند گناه خویش را

۳

سرزمین جلوه صیاد ما دام بلاست

در طلسم افکنده چشمش صیدگاه خویش را

۴

روز محشر قاتل ما را نشان دیگر است

می کند مست خموشی دادخواه خویش را

۵

شام تنهایی اسیر از آتش سودای اوست

کرده صبح مشرق دل دود آه خویش را

تصاویر و صوت

نظرات