اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۴۵

۱

اخگرم آفت بیداری من خواب من است

مژه بر هم زدنی بستر سنجاب من است

۲

کم نگاهی است که مشتاق شرابم دارد

این گناهی است که در گردن احباب من است

۳

کو دماغی که کنم تربیت هوش کسی

گفتگویی که به گوشی نرسد باب من است

۴

بحر دیوانگی از قطره ام آموخته است

شور سیلاب نظرکرده سیماب من است

۵

لب من زمزمه راز ندانسته اسیر

شعله بی پر و بال آه جگر تاب من است

تصاویر و صوت

نظرات