اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۴۶

۱

ساغر باده شرمسار من است

عیش زندانی بهار من است

۲

تشنه بیقراریم چو سپند

گره سوختن به کار من است

۳

باده پیماست هر زمان با غیر

نتوان گفت یار یار من است

۴

تا در آن آستانه خاک شدم

آسمان تشنه غبار من است

۵

مطلبم غیر نامرادی نیست

عشق امید روزگار من است

۶

شده ام تا عزیز کرده عشق

خوشدلی ننگ اعتبار من است

۷

آشنایان جگر خراشانند

هر که بیگانه تو یار من است

۸

سوختم زان نگه چو شمع اسیر

شعله لوح سر مزار من است

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات اسیر شهرستانی به تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی - جلال الدین بن میرزا مومن اسیر شهرستانی - تصویر ۱۸۵

نظرات