
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۵
۱
در دل گداختیم تمنای خویش را
شاید که ناله گرم کند جای خویش را
۲
فرصت سلم خریده بازار محنتم
امروز می خورم غم فردای خویش را
۳
زان پیشتر که گریه شود رو شناس ما
شستیم سرنوشت مداوای خویش را
۴
آخر دچار کوی تو شد گرد تربتم
دیدم بهار آبله پای خویش را
۵
یاد قدی ز بسکه به دل داشتم اسیر
بگداختم چو شمع سراپای خویش را
نظرات