اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۵۳

۱

جمعیت جهان ز پریشانی من است

تعمیر این خرابه ز ویرانی من است

۲

هوش از سرم نظاره روی تو برده است

آیینه داغ منصب حیرانی من است

۳

منت دگر ز چاک گریبان نمی کشم

بوی بهار خلعت عریانی من است

۴

زخم فراق هم شده ناسور و زنده ام

تیغ وفا خجل ز گرانجانی من است

تصاویر و صوت

نظرات