اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۸۲

۱

موجه دریا ز شورم مصرع پیچیده است

در صدف گوهر ز اشکم معنی دزدیده است

۲

از هوای گلشن چاک گریبان کسی

نکهت یوسف گل در پیرهن بالیده است

۳

ناله خاموشی است تکرار فراموشی خوش است

گفتگوی آشنایی گوش کس نشنیده است

۴

گریه ما دشت را مهمان دریا می کند

صفحه بحر ازحباب و موج بزم چیده است

۵

در ریاض آرزو گر خار بلبل سبز شد

آنچه حاصل کرده ام عمری گل ناچیده است

۶

شرمساری ها عصیان خرمن اندوزی کند

عضو عضو ما ز دهشت دانه پاشیده است

تصاویر و صوت

نظرات