اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۲۹۳

۱

خیال دام و قفس انتظار آزادی است

به خون خویش تپیدن شکار آزادی است

۲

شکار تشنه لبم جان فدای صیادی

که دام حلقه او چشمه سار آزادی است

۳

تپیدن دل و باد بهار و شوق سفر

هزار عقده باطل به کار آزادی است

۴

کدام عقده گشاید به ناخن پرواز

گره به کار زدن پود و تار آزادی است

۵

چگونه وحشی دام تو را شکار کند

به دام خویش فتادن شکار آزادی است

۶

نفس کشیدنش از راه می برد بیرون

غبار دشت هوس شرمسار آزادی است

۷

چو دل تپید به پرواز می کشد سر و کار

محبت آینه روزگار آزادی است

۸

هوس گداخته گردش به باد هم نرود

کسی که خوار وفا گشت خوار آزادی است

۹

تبسم گل بعد از بهار شوخ تر است

تسلی دل خجلت شعار آزادی است

۱۰

ز باغ حسن نچیدی گلی چه می دانی

که صیدگاه محبت حصار آزادی است

۱۱

اسیر و الفت دیرینه گرفتاری

ز دام هر که گریزد غبار آزادی است

تصاویر و صوت

نظرات