
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۹۸
۱
دل آواره مستمندکسی است
دیده جولانگه سمند کسی است
۲
سرو با اینهمه سرافرازی
سایه قامت بلند کسی است
۳
نشکند از هجوم لشکر غم
که طلسم دلم به بند کسی است
۴
در غم عشق کام تلخ مرا
ساغر باده زهرخند کسی است
۵
صیدی از دام محنت آزاد است
که اسیر خم کمند کسی است
نظرات